این مبحثی که مطرح فرمودید، مبحثی است علمی و در این باره حتماً باید گفتگوی نسبتاً مبسوط و مفصلی صورت بگیرد. در این مجال مختصر، فقط یک نکته که به ذهن حقیر میرسد، اشاره میکنم و امیدوارم مفید واقع شود و معبری برای گفتگو ایجاد کند.
اصل اینکه انسان با قرآنِ تنها یا با روایاتِ تنها به سعادت نمیرسد، اصلی ثابت و مسلم است. قرآن کریم قطعاً در حوزۀ تفسیر، محتاج به تفسیر و تبیین روایی است. تفسیر و تبیین روایی در واقع انعکاسی است از باطن و لایههای معرفتی پنهان قرآن کریم و انعکاسی است از «قرآن مکنون» که در دسترس عموم قرار ندارد؛ لذا همین تفسیر و تبیین قرآن با روایات، در حقیقتِ معنا، تفسیر و تبیین قرآن به قرآن است؛ البته تفسیر قرآن ظاهر به قرآن باطن، تفسیر قرآن آشکار به قرآن مکنون. پس نیاز قرآن کریم به تفسیر و تبیین روایی در حوزۀ تفسیر، مسلّم است.
مبحثی که شما مطرح فرمودهاید، مبحث فهم قرآن و غیر از مقولۀ تفسیر آن است. من فکر میکنم مقولۀ محکم و متشابه، مقولهای است در حوزۀ تفسیر قرآن، تبعیت از قرآن و حجیت آن برای عمل. در قرآن کریم، حتماً متشابهاتی در حوزۀ عمل، افکار و اخلاق وجود دارد؛ که این متشابهات را تبیین روایی است که برای ما شفاف میکند. ما کاملاً به این مسئله معتقد هستیم. فهمیده شدن یک آیه، غیر از رسیدن به حجیت آن برای عمل است؛ فهمیده شدن یک آیه، مربوط به تشخیص معنا و مفهوم لغوی، جملهای و معنا و مفهوم آیه در سیاق است. در آیۀ 7 سورۀ آلعمران، در آنجا که میفرماید «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ»، از همان کلمۀ «یتّبعون» فهمیده میشود که «متشابهات»، آنگاه خطرساز میشود که بدون پیگیری تفسیر و تبیین معصومانۀ آن، مورد تبعیت قرار بگیرد. این کار قطعاً خطا و خطرناک است. اما آیا «متشابه»، فهمیده هم نمیشود؟ چرا فهمیده میشود؛ منتها گاهی به شکل «نص» بر مدلول خود دلالت میکند، گاهی به شکل «ظاهر» و... . گاهی قرائنی در فهم معنای آیه به ما کمک میکند که و این قرائن، گاهی داخل آیه، گاهی در سیاق و گاهی در کل قرآن است و گاهی ممکن است قرائنی خارج از قرآن کریم (روایات و...) وجود داشته باشد و در فهم آیه به ما کمک کند.
حاصل آنکه حوزۀ محکم و متشابه، حوزۀ تفسیر و اتباع و عمل به قرآن کریم است؛ اما حوزۀ فهم قرآن، مربوط به فهم آیه و مرتبط با اصطلاحات «نص»، «ظاهر»، «قرائن فهم» و امثال آنها است. اگر تفکیک میان این دو مقوله را بپذیریم، زمینه برای پیشبرد این مبحث و رفع اشکالات در آن، فراهم میشود.