به نظرم اصل ماجرای عبدالله بن ابی که بهعنوان شأن نزول سورۀ منافقون مطرح شده، منافاتی با آیات این سوره ندارد؛ هرچند راجع به جزئیات آن نمیتوانم این ادعا را داشته باشم؛ یعنی به نظرم میرسد که بعضاً جزئیات آن زیر سؤال است. در اینصورت اینکه میفرمایید دلایل لفظی برای رد آن چیست، طبیعتاً منظورتان رد جزئیات خواهد بود. من نمیخواهم محکم جزئیات را رد کنم، بلکه میخواهم بگویم جزئیاتی که ذکر شده، ممکن است فضای سوره را به سمتی سوق دهد که سوره را از حالت فرمولی خارج کند و آن را کاملاً شخصی کند؛ مثلاً در آنجا که از قول منافقان گفته میشود «لإن رجعنا إلی المدینة لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ (منافقون: 8)؛ اگر به مدینه برگردیم، اعز، ذلیلتر را از مدینه اخراج خواهد کرد» دو دلیل میتوان برای این رجوع تصور کرد:
- حالت اول که از سوره برمیآید، این است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله منافقان را طرد کرده؛ با توجه به آیۀ 4 که خدا فرمود: «هم العدوّ فاحذرهم» و آیۀ 5 که فرمود «وإذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لوّوا رءوسهم؛ هنگامی که به آنهاگفته شد بیایید تا پیامبر برای شما استغفار کند، آنها خودداری کردند و نیامدند». پس چون پیامبر صلیاللهعلیهوآله طردشان کرده و اینها هم حاضر نشدند که برگردند و استغفار کنند، آرزوی رجوع دارند؛ و این بار دوست دارند موقعی که به مدینه برمیگردند، بتوانند پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله را از مدینه اخراج کنند.
- حالت دوم این است که بگوییم نه؛ اینها به همراه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در اردوگاه جنگی در خارج مدینه و در حال برگشت بودند و در آنجا سوره نازل شد و منافقان گفتند «لإن رجعنا إلی المدینة لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ؛ وقتی به مدینه برسیم، پیامبر را اخراج میکنیم».
من فکر میکنم که حالت دوم، با فرمولی که سوره دارد مطرح میکند، همخوانی ندارد. طبق سوره، من در سوره خبری از جنگ و اردوی جنگی و امثال اینها نمیبینم؛ اما این را که خداوند فرمود «هم العدوّ فاحذرهم» و فرمود «وإذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لوّوا رءوسهم»، میبینم.
بههرحال بهخاطر همۀ این قضایا، فکر میکنم جزئیاتی که در این ماجرا نقل شده، خیلی با خود سوره همخوانی نداشته باشد.