سلام علیکم و رحمة الله
جریان فرکانس و ارتعاش و کائنات و جذب و مسائل مربوط به آن، چیزی است که اخیراً در جامعۀ ما باب شده است و درواقع پشتوانۀ این منطق این است: «حال خوب و انرژی مثبت شما فرکانسی را از خود ساطع میکند؛ کائنات، آن فرکانس را دریافت میکند و آن را در قالب نعمات، برکات، توفیقات، امکانات، ثروت، حال خوب و... به شما برمیگرداند. وقتی هم حال خوبی نداشته باشید و از شما انرژی منفی ساطع شود، همان انرژی منفی دوباره شما و زندگی شما را تحت تأثیر خود قرار میدهد». درواقع میخواهد بگوید: «سختیها و گرفتاریها و بدبختیهای شما ناشی از حال بد و انرژی و نگرش منفی خودتان است. اگر اینها را اصلاح کنید، آنها نیز خودبهخود برطرف خواهد شد». این آن چیزی است که بنده بهصورت کلی بهعنوان خط اصلی این تفکر شناسایی میکنم.
اصل این مطلب در قرآن کریم قابل قبول و قابل تأیید است؛ به این معنا که «ما أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ» (نساء: 79)؛ هر خیری به شما میرسد، از خداوند است و هر بدی به شما میرسد، از خودتان است (این شما هستید که مقدمهچینی میکنید تا بدیها به شما برسد).
اما در فرهنگ قرآن کریم، نگاهی داریم که بر این مسئلۀ مذکور در سؤال، حاکم است؛ یعنی آن را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد و نتیجه را تا حد زیادی عوض میکند. آن نگاه این است: خدا در قرآن میفرماید: «عَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُم» (بقره: 216)؛ چه بسیار چیزی که شما برای خود شر میپندارید ولی برایتان خیر است؛ یا خیر میپندارید ولی برایتان شر است. با این نگاه قرآن، دیگر معیار تشخیص خیر و شر، بنده و شما نیستیم. من نمیتوانم بگویم: «اگر مریض شدم، اتفاق بدی است و بهخاطر انرژی منفیای بوده که ساطع کردهام». چهبسا این مریضی عین خیر من بوده است. نمیتوانم بگویم «اگر ورشکست شدم، برایم شر بوده» یا «اگر کسی را از دست دادهام، حتماً اتفاق بدی است». قرآن کریم میفرماید معیار خیر و شر بهدست خداوند است؛ شما ظاهر امر را میبینید؛ فکر میکنید خیر است؛ اما شاید شر است؛ و بالعکس.
در نگاه قرآن کریم، خیر و شر، تابع قرب الی الله است؛ هرچیزی که انسان را به خداوند نزدیک میکند، خیر است؛ حتی اگر ظاهر تلخی داشته باشد؛ هرچیزی که انسان را از خداوند دور کند، شر است؛ حتی اگر ظاهر خوب و شیرینی داشته باشد. لذا خیلی از ثروتها شر است و خیلی از فقرها خیر است؛ خیلی از ثروتها هم خیر است و خیلی از فقرها شر است؛ یعنی نمیتوانیم بهصورت مطلق راجع به ثروت و فقر، سلامتی و بیماری و امثال اینها صحبت کنیم و بگوییم خیرند یا شر. پس معیار و میزانش فرق میکند. لذا قرآن کریم در سورۀ فجر میفرماید که انسان را به دو صورت امتحان میکنم:
- گاهی با دادن نعمت (فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ - فجر: 15)؛
- گاهی با تنگ کردن رزق و روزی (وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ - فجر: 16).
هر دو امتحان الهی است. ما نمیتوانیم بگوییم دادن نعمت بهخاطر حال خوب شماست و تنگ شدن رزق و روزی بهخاطر حال بد شماست.
بله؛ انرژی منفی من، و در حقیقت گناه من (در ادبیات قرآن بهجای «انرژی منفی» باید بگوییم «گناه») و بدبینی من به خدا و بدبینی من به وعدههای الهی، چیزهایی است که میتواند شر را متوجه من کند؛ اما شر چیست؟ لزوماً فقر است؟ مریضی است؟ خیر؛ گاهی ثروت است؛ گاهی سلامتی است. پس بدبینی من و گناه من میتواند شر را (با هر مصداقی که دارد) متوجه من کند. همانطور که خوشبینی من به وعدههای الهی، ایمان من و عمل صالح من میتواند خیر را متوجه من کند؛ هرچند آن خیر، بیماری یا سلامتی، فقر یا ثروت باشد.
بنابراین با این نگاه باید به مقولۀ «جذب» نگاه کنیم تا نگاه کاملی به آن داشته باشیم. بر همین اساس است که سیدالشهدا علیهالسلام آن همه مصیبت دیدهاند؛ اما آیا این مصیبتها برای ایشان شر بود؟ قطعاً نبود. حضرت زینب میفرمایند: «من به غیر از زیبایی چیزی ندیدم». مسئله، آن نگاه متعالی و قرآنی و توحیدی است؛ وگرنه اینکه بخواهیم فقط با نگرشی ظاهربین، خیر و شر را تفسیر کنیم، حتماً باید بگویم که قانون جذب و ارتعاش با این نگرش ظاهر بین را قرآن تأیید نمیکند.
موفق و مؤید باشید.