احتراماً سوالی که برای بنده پیش آمده بود در مورد بحث تطابق مصادیق دستورهای خداوند است. آیا با توجه به اینکه ما در حد برداشت ها و دستورات مجتهد عادل و عالم موظف به اجرای دستورات دین هستیم، امکان تفکر و تفحص در دستورات دین را نداریم؟! اگر اینگونه است برای بنده چند سوال مطرح شده است که اینجا مطرح می کنم.
بسیاری از دستورات دین بر مبنای اصولی بنا شده است که آن دستور مصداقی از اصل مورد نظر است. به عنوان مثال زمانی که در قرآن در مورد قطع شدن دست (قدرت و ثروت) ابوجهل ها سخن برده می شود مراد تنها یک شخص نیست بلکه چنین شخصیت هایی است یا زمانی که ما در مورد قیام در برابر یزید صحبت می کنیم مراد در مورد یزیدیان است نه صرفا یک نفر خاص که الان در میان ما نیست (اگر چه آثارش باقی است) اما امروزه مصداق های مشخص تری از ابوجهل ها و یزیدیان در دنیای ما هستند که باید تعامل با آن ها را از دستورات دین بیاموزیم
به عنوان مثال دیگه زمانی که از حدید در سوره حدید یاد برده می شود این مساله فراتر از جنس آهن است بلکه آن برداشتی که عموم از این قضیه می کنند سلاحی است که مومنان به واسطه آن برای برپایی قسط قیام کنند آیا اگر زمانی این سلاح تبدیل به یک سلاح لیزری یا غیر فلزی شد تعبیر و مصداقی از حدید سوره حدید نمی شود؟!!
حال سوالی که مطرح می شود در موارد زیر است: زکات، خمس، و جایگاه افراد سید
۱- در مورد زکات مواردی که به عنوان مصداق زکات مطرح می شود، شتر، گاو، گوسفند (انعام ثلاث)؛ طلا، نقره (نقدین)؛ جو، گندم، خرما و کشمش (غلّات اربع). از بعضى قدما وجوب زکات در محصول پیمانهاى زمین عشریه مانند گندم، جو، برنج، ذرت، عدس و سایر حبوبات و نیز زیتون به عمل آمده از زمین عشریه، همچنین روغن آن و نیز عسل به دست آمده از زمین عشریه نقل شده است. برخى، مال التجاره را نیز به موارد فوق افزودهاند؛ هرچند مشهور، زکات را در آن مستحب مىدانند
با توجه به نوع اقتصاد در زمان پیامبر که اکثر یا به شغل کشاورزی یا دامداری یا تجارت مشغول بوده اند خب طبیعی است که زکات بر روی همین موارد بسته می شود اما سوال اینجاست در زمانی که این چنین تاکیدی بر پرداخت زکات در جای جای قرآن مشاهده می شود، این روا است که ما امروز هم مصادیق زکات را همچنان موارد اقتصادی زمان پیامبر بپنداریم و کسانی که طلاهای امروزی (اموال بلوکه شده در حساب های بانکی) را نگه میدارند معاف از پرداخت زکات و کشاورزان و دامداران ما که از اقشار آسیب پذیر هستند ملزم به پرداخت زکات باشند؟!!!! چگونه است که ما در بروزرسانی سلاح های خود درنگ نمی کنیم اما در به روزرسانی مصادیق زکات چنین دقتی در روایات را حفظ می کنیم؟!
۲- مورد دوم بحث خمس است. خب طبیعتا طبق چیزی که بنده تا حالا به آن رسیدم این است که زکات یک نوع مالیات عمومی در بین مسلمانان است که در میان آن ها تقسیم می شود اما خمس در موارد خاص تر و در امورات حکومت اسلامی مورد استفاده قرار می گیرد. به عنوان مثال یکی از منابع اصلی ائمه در طول دوران ۲۵۰ سال امامت برای نشر، تبلیغ و حیات اسلام حقیقی همین خمس بوده است که از طریق شبکه نواب مدیریت، جمع آوری و توزیع می شده است. در خمس بحث سهم امام و حتی از دیدگاه بعضی از علما سهم سادات هم مشخص است. سوالی که برای بنده مطرح شده بود در این مورد تعریف و جایگاه سادات است.
نکته اولی که جای تامل دارد مزد مودت فی القربی در قرآن برای پیامبر است. اولا اینکه آیا اجر هدایت پیامبر دوست داشتن نزدیکان پیامبر است. مگر نه اینکه فرزند و همسر حضرت نوح یا همسر حضرت لوط، یا قابیل فرزند آدم، یا جعفربن علی برادر امام حسن عسکری همگی از جمله نزدیکان و از نسل انبیاء بودند که دلیلی برای محبت به آن ها وجود ندارد. مسلما خداوند این توصیه در مورد مودت فی القربی را در مسیر هدایت مسلمانان به عنوان پاداش درخواست نموده است نه صرف خویشاوندی با رسول الله. و صرف خویشاوندی هیچ گونه برتری را ایجاد نمی کند. چه اینکه اصولا استدلال قوم بنی اسرائیل همین است که در میان آن ها بیشتری تعداد پیامبران مبعوث شده اند و بسیاری از پیامبران اولوالعزم از آن ها بوده اند اما این مورد هیچ گونه شرافتی برای آن ها ایجاد نمی کند و احترام به آن ها به هیچ عنوان به معنای احترام به پیامبران گذشته نیست. بنابراین نمی توان در مورد سیدها نیز احترام به آن ها را احترام به پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) دانست. چرا که انا اکرمکم عندالله اتقاکم و نسبت و اجداد هیچ گونه احترامی را ایجاد نمی کنند که اگر اینگونه بود بنی اسرائیل از همگان بیشتر مستحق احترام به منظور اکرام پیامبران و انبیاء پیشین بودند. چه اینکه عده ای حتی نذرهای خود را برای افراد سید انجام می دهند حتی اگر تمکن مالی بیشتری نسبت به فقیری همسایه که به آن محتاج تر است داشته باشد. که این خود باید مورد بررسی قرار گیرد که آیا رضایت خدا در دادن نذر به فقرای نیازمند است یا کسانی که به نحوی نسبتی با پیامبر دارند؟!! و آیا ما گمان میکنیم که پیامبر خدا یا ائمه (ع) به خاطر اینکه اقوام و منتسبین به ایشان را گرامی تر از فقرا دانسته ایم قرار است برای ما کار ویژه ای انجام داده و در این دنیا یا دنیای دیگر برای ما به نحوی ویژه سفارش کنند!!!(به زبان خودمون پارتی بازی کنند)!!!
نکته دوم در مورد بحث خمس است. یک نکته ای که خیلی جای تامل دارد جایگاه سیدان در زمان ائمه (ع) است. در واقع بنی هاشم (یا به عبارت دقیق تر علویان) نقش عمده ای در تحولات سیاسی و تبلیغ و توزیع اسلام سیاسی و اجتماعی اصیل به تمامی مناطق و کشورهای مسلمان را بر عهده داشتند. در واقع آن ها مبلغان و مجاهدانی بودند که در مکان های مختلف به تبلیغ اسلام می پرداختند همین موضوع هم باعث شده بود که در زمان خلفا و فرماندهان گوناگون شیعیان و سیدها در معرض شدیدترین محدودیت ها و اذیت ها قرار بگیرند به همین دلیل هم مقبره بسیاری از امامزادگان در مناطقی دور افتاده و خارج از شهر است تا از گزند فرمانروایان در امان باشند و به امر تبلیغ خود و مقابله با تحریف ها بپردازند.
البته یک نکته داخل پرانتز هم اشاره به خود بحث سادات است (بدون هیچگونه تایید یا ردی) که عده ای آن را شامل تمامی بنی هاشم دانسته و بحث عدم پرداخت از زکات به آن ها را ناشی از جلوگیری وجود هر گونه شبه ای در بحث قبیله حاکم (پیامبر و بنی هاشم) از اموال عمومی مسلمانان مطرح می کنند که باز برای اینکه به فقرای این قبیله جفایی نشود این فقرا از پول خمس دریافت می کردند.
اما سوالی که اکنون مطرح می شود این است که آیا همچنان در زمانه ما نیز سیدها جزو گروه های زیر هستند؟!!
مبلغان دین، مجاهدان راه خدا که جان و مالشان در معرض تهدید قرار دارد، نایبان امام در نقاط مختلف ممالک اسلامی که وظیفه توزیع خمس و نشر احکام دین را بر عهده دارند یا حتی نزدیکان و اقوام سیاستمداران و حاکمان جامعه؟!!
یا امروزه این گروه ها را افراد دیگری تشکیل می دهند؟! در این صورت همچنان صرف انتساب فامیلی منجر به تفاوت در احکام می شود و آیا احکام اسلامی را در حد ظاهر حفظ کرده ایم؟