رابطۀ طولی و عرضی را با مثال توضیح میدهم:
- رابطۀ پدر با فرزند، رابطهای طولی است.
- رابطۀ برادر با برادر، رابطهای عرضی است.
رابطۀ طولی رابطهای است که کسی که پایینتر است، به آنکه بالاتر است، وابستگی دارد. رابطۀ عرضی آن است که دو نفر در کنار یکدیگر هستند و به یکدیگر وابستگی ندارند.
1. قسمت اول سؤال: بله؛ رابطۀ طولی وجود دارد؛ بینش بالاتر است، گرایش بعد از آن؛ و کنش بعد از آن است.
قسمت دوم سؤال: بله؛ اول باور توحیدی به وجود میآید و بعد گرایش و کنش انسان هم توحیدی میشود. البته این توضیح را میدهم که در مسائل انسانی، وقتی میگوییم «رابطۀ بین بینش، گرایش و کنش طولی است»، به این معنا نیست که اینها فقط به یکدیگر وابسته باشند؛ بلکه عمدۀ معنا این است که بینش در رأس هرم نقشآفرینی میکند، سپس گرایش و پس از آن کنش؛ اما معنای آن عدم استقلال گرایش و کنش بهطور مطلق نیست؛ بلکه ممکن است در وجود انسان، گرایشهایی باشد که به بینشهای ناخودآگاهی در درون انسان مرتبط باشند و فرد اصلاً نداند که آن بینشها چه هستند. لذا در اینجا نقش خود گرایش پررنگ است و در درجۀ اول اهمیّت قرار میگیرد. در کنش (رفتارهای) انسان هم ممکن است رفتارهایی وجود داشته باشد که انسان بینشها یا گرایشهای پشتوانۀ آن را تشخیص ندهد؛ در اینجا خود کنش پررنگ میشود. گاهی تأثیر، از پایین به بالا هم اتفاق میافتد؛ البته نه به این معنا که رابطۀ طولی، برعکس شده است؛ بلکه به این معنا که وقتی تلاش میکنیم خروجیها را با اراده تحت کنترل درآوریم، این هم آثار روی عقبههای خود خواهد گذاشت. البته این بحثی مفصل است و اگر کسی مایل باشد، توصیه میکنم کتاب «تفسیر انسان به انسان» آیت الله جوادی آملی را بخواند.
2. بله؛ به نظر ما میتوان میتوان رابطۀ بین قلب و تعقل را طولی دانست.
3. اول و در رأس هرم، تکذیب است، سپس استغنا و بعد از آن بخل است که دارد در رفتار ظهور میکند.