حجت الاسلام پناهیان از ابتدای ماه مبارک هرشب مطالبی پیرامون اسلام سیاسی البته تحت عنوان مقایسه عصر بعثت و عصر ظهور در تلویزیون بیان میکنند که کاملا منطبق بر آموخته های قرآنی ما (در تدبر) میباشد؛ ولی مورد هجمه شدید عده ای .... قرار گرفته است. ایرادی که به سخنان ایشان وارد کردهاند را به پیوست ارسال میکنم امیدوارم با اشرافی که حضرتعالی بر مفاهیم قرآنی دارید، هم ما را در پاسخگویی یاری بفرمایید هم در فضای مجازی به حمایت از ایشان قلمی بزنید.
ایراد مذکور، به این شرح است:
پروژهی پناهیان: ضدروایتِ اسلامِ نخستین برای صورتبندی تشیع اقتدارگرا
1. سحرهای ماه رمضان امسال، برنامهای از شبکهی «افق» پخش میشود با نام «وقت سحر» و با مجریگری صابر خراسانی (یک شاعر هیئتی مجالس تهران که به تازگی مجری هم شده است). سخنران ثابت این برنامه، علیرضا پناهیان (منبری مشهور) است. مباحث پناهیان در این برنامه، در ادامهی پروژهای است که بهطور ویژه در چند سال اخیر دنبال کرده است. پروژهی چند سال اخیر پناهیان، صورتبندی خوانشی از تشیع سیاسی (دولتگرا) متناسب با اقتضائات جمهوری اسلامی مشخصاً برای مخاطبِ مذهبیِ حامی نظام (همان گروه هدف شبکهی «افق») است؛ پروژهای که ـ به تحلیل من ـ بیشتر معطوف به آیندهی نظام است و نیازها و چالشهایی که در پیش دارد. از این نظر، رصد پروژهی وی اهمیت دارد.
2 پناهیان از معدود منبریانی است که در کنار قابلیتهای فردی و نبوغ سخنوری، به دلیل سالها نزدیکی به هستهی سخت حاکمیت و حضور در منابر رسمی و برخورداری از رانت رسانهای، فردی گفتمانپرداز است. در بین اهل منبر، واعظانی با دانش دینی عمیقتر و رتبهی علمی بالاتر از وی کم نیست، اما آنها چنین امتیاز و نیز چنین رانتی ندارند. (مگر چند منبری سراغ دارید که وقتی انتشار سخنی از وی حاشیهساز میشود، فردایش در رسانهی ملی به او تریبون میدهند که از خود دفاع کند؟) یک امتیاز دیگر پناهیان، صراحتش در بیان دعاویاش است. بهویژه در سالهای اخیر که بهشکل محسوسی رویهی رحمانی و جمالی منابر وی تحلیل رفته است و ظاهراً دیگر نیازی نمیبیند حاق مطلب را با الفاظ زیبا و جذاب بزک کند.
3 در بین گفتمانهای شیعی معاصر، تشیع سیاسی دولتمدار و در بین خوانشهای این گفتمان نیز آنچه پناهیان در پروژهاش تبلیغ و ترویج میکند، مردمستیزترین و جامعهستیزترین گفتمان و خوانش است. گفتمانی که از قضا در ادبیات تبلیغیاش بیش از دیگران از مردم و جایگاه و نقش آنان سخن میراند. در این گفتمان، مردم گرچه زینتالمجالساند، اما درواقع محکومین همیشگی اند. موقعیت پارادوکسیکال تشیع سیاسی همینجاست. از یکسو به اقتضای شروط اولیهی حکمرانی نیازمند اکثریت است، و از سوی دیگر ماهیتی ضداکثریت و الیگارشیک دارد.در این خوانش، تودهی مردم بهجهت بیبصیرتی، دنیاطلبی، میل به زندگی، راحتطلبی و... همیشه محکوماند. همیشه مورد اتهاماند. جامعهی مطلوب این خوانش، جامعهی سرسپرده است. جامعهای که دربرابر الیگارشی مقدس بیزبان است. «شیعهی تنوری» که سالهاست وعاظ روی منبر قصهاش را میگویند، تیپ ایدهآل شیعه در این خوانش است. طبق تصریح پناهیان در برنامهی مذکور (3/2/1400) اطاعت از پیامبر حتی مهمتر از اطاعت خداست. و البته پیامبر آخرین حلقه نیست. «ولایت» امری تسریپذیر است. از پیامبر به اهل بیت و دوازده امام و از ایشان به نایبان عامشان (طبق «مقبولهی عمر بن حنظله») یعنی فقها و در دوره حکومت دینی به ولی فقیه.
4 با ایناوصاف، دال مرکزی این گفتمان حتی «ولایت» نیست؛ «قدرت» است. همهچیز، از اعتقادات، از اخلاق، از مناسک و حتی خود ولایت، مادام که در خدمت قدرتاند مطلوبیت دارند (ر.ک. دقایق پایانی سخنان پناهیان در برنامهی مذکور، 3/2/1400). بیجهت نیست که بیشترین هجمهها و حملات به اسلام عرفانی، به معنویتگرایی، به اخلاقگرایی، به مدلهای نوپدید دینداری، از جانب حاملان و مروجان تشیع سیاسی است. از منظر اینان، مردم چیزی بیش از تسهیلکنندگان مسیرِ رسیدنِ «فرد برتر» به قدرت نیستند. اسلامِ تشیع سیاسی، اسلام استیلا است. اسلامِ حکمرانیِ اقتدارگرا و توسعهطلبی که سودای امپراتوری و قدرقدرتی دارد. اسلامِ ذبح اخلاق و معنویت و همهی سرمایههای اعتقادی اسلام و تشیع و جامعه، پیش پای حکومت، پیش پای قدرت.
5 این خوانش، بیش از آنکه با روایت مشهور از حکومتهای نبوی و علوی قرابت داشته باشد، با حکومت توسعهطلب اموی قرابت دارد. بههمینجهت است که پناهیان و دیگر مروجان این خوانش، در این سالها در مقام بازروایی تاریخ صدر اسلام برآمدهاند. آنچه آنها ارایه میکنند، درواقع ضدروایتی است از تاریخ اسلامِ نخستین. ضدروایتی که در آن (به تصریح پناهیان) پیامبر و علی بن ابیطالب، دو رهبر شکستخوردهاند. سخنان وی در انکار مأموریت اخلاقی انبیا و تضعیف روایت «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و نیز مباحثش در تقدم ولایت بر عدالت نیز در همین راستا قابل فهم است.
6 میزان توفیق این پروژه در همراهسازی بدنهی مذهبی وفادار نظام (خصوصا جوانان حزباللهی) نقشی تعیینکننده در آیندهی حاکمیت و پروژهی جانشینی دارد.