اینکه فصلی از آیات را معترضه در نظر بگیریم، بیانی است از اینکه
- از طرفی قبل و بعد از این فصل، مجموعه سیاقهایی وجود دارد که در یک موضوع هستند؛ یعنی با سلسلهای از سیاقها روبرو هستیم که در آن، موضوع واحد حقوق زنان وجود دارد و بعد از این سیاقها مجموعۀ سیاقهای مربوط به قتال وجود دارد؛
- از طرفی این مجموعه سیاقهای مربوط به زنان، آغاز مستقلی هم ندارد و به شکل استقلالی، مباحث خود را مطرح نکرده است.
در نتیجۀ مجموع اینها (گذشته از قرائن دیگری که در کلاس هم مطرح شده است) از آن فصل، تعبیر به «فصل معترضه» کردیم.
میتوانستیم این نام را بر آن نگذاریم و همان سیاق مقاومت و سیاق قتال را با یکدیگر یک فصل (فصل نهم) در نظر بگیریم؛ سیاق مربوط به زنان را یک فصل (فصل دهم) در نظر بگیریم؛ تکسیاق مربوط به قتال را (اَلَم تَرَ اِلَى الَّذينَ خَرَجوا مِن دِيارِهِم وَهُم اُلوفٌ حَذَرَ المَوتِ...) نیز یک فصل (فصل یازدهم) در نظر بگیریم؛ اما به جای این بیان، ترجیح دادیم بگوییم فصل مربوط به حقوق زنان، معترضه است و در میان فصل قتال واقع شده است؛ زیرا به این صورت، مقصود روشنتر است. در واقع این یک شگرد بیانی است و بیشتر برای نشان دادن جایگاه مربوط به مسئلۀ حقوق زنان در نظر گرفته شده و پیشنهاد شده است، نه یک مسئلۀ تشخیصی و به این معنا که حتماً در اینجا فصلی وجود دارد.