سلام و ادب و احترام و تشکر از پاسخگویی سوال اول ، در این رابطه جسارتا بنده مطلب حضرت عالی را رد نکردم، بلکه کاملا به نظر حقیر ، مطلب حضرتعالی صحیح است ، اما مطلب دیگری در تدبر سوره به ذهنم رسید که عرض کردم با کنار هم گذاشتن سیاقهای سوره ،شاید در جمع بندی سیاقها ،حتی از ظاهر هم بتوان چنین برداشتی را داشت که تاکید و غرض سوره این است که جانشین پیامبر، پسر پیامبر نخواهد بود. - آیه ۳۹ سوره بسیار به آیه ۶۷ سوره مائده شباهت دارد. - به علاوه دو بار در سوره معرفی اهل بیت آمده ، آیه تطهیر و آیه اسوه و در سوره آیه امانت هم هست. - به علاوه تاکید زیادی که سوره دارد بر اینکه محمد(ص) پسری ندارد.
مطلب دیگر در تایید برداشت بنده از ظاهر سوره، مسئله میثاق از پیامبران است که بر اساس آنچه حضرتعالی در سوره فسطاط هم اشاره فرمودید ، میثاق در معرفی رسول بعدی و جانشین است. لذا باز هم با توجه به این آیه هم ،فضای سخن اصلی سوره در نظر حقیر در دل مطلبی که شما فرمودید، معرفی جانشین پیامبر است. -آوردن عبارت خاتم النبین بعد از اینکه فرمود پیامبر پسری ندارد، شاهد دیگر عرض بنده است. -شاید آیه صلوات را هم بتوان به جمع بندی برداشت های بنده اضافه کرد. -عبارت تخفی فی نفسک ما الله مبدیه ، میتواند عبارت معترضه ای باشد که به طور غیر مستقیم با ازدواج پیامبر با زینب مرتبط شود ، مثلا پیامبر با ازدواج با زینب قرار است دو تیر بزنند ، یک تیر اینکه بگویند زید پسر حقیقی من نیست و اهل بیت تطهیر شده من نیست. تیر دوم اینکه ازدواج با مطلقه پسر خوانده حلال است. و مخفی کردن مطلبی توسط پیامبر ،میتواند به وجه اول برگردد ، یعنی پیامبر میدانستند که پسر ایشان قرار نیست به عنوان ولی بعدی معرفی شود و خداوند قرار بود ولی بعدی را آشکار کند. و باید این سناریو طراحی میشد. -اذیت پیامبر به جز سوره احزاب، فقط درسوره توبه آیه ۶۱ مطرح شده که در ارتباط با گفتار دشمنان به پیامبر که ایشان اذن هستند می باشد و همین عبارت در خطبه غدیر به این عنوان است که به دلیل ملازمت ایشان با حضرت علی اذن نامیده میشدند. - به علاوه آیه اذیت حضرت موسی که آن اذیت این بود که در غیاب حضرت موسی ، بنی اسرائیل به حرف جانشین ایشان توجه نکردند و سامری پرست شدند. -به علاوه سوره دو جا سنةالله الذین خلوا من قبل دارد که این سنت ، میتواند اشاره به سنت معرفی جانشین بعدی داشته باشد.
اولوالارحام آیه ۶ هم میتواند حتی اشاره ای به این مطلب باشد که معیار اولی بودن در اولوالارحام، ایمان و هجرت و فعل معروف است که میتواند بیانگر این باشد که از بین ارحام پیامبر، آنهایی که شما برای ولایت اولی میدانید ، در حقیقت آنها شایسته نیستند بلکه اهل بیت معرفی شده شایسته هستند. در آیه ۶ وقتی سخن از نبی و همسران نبی است، ارتباط اولوالارحام هم، به نبی نزدیکتر است .یعنی اولوالارحام نبی بعضی به بعض دیگر اولی هستند به دلیل.... و این مطلب در کتاب مسطور است و تکوینی است -ذکر الله کثیرا در انتهای آیه ۲۶ و دستور به مومنین برای ذکر کثیر این مسئله را به ذهن نزدیک میکند که کسانی میتوانند اسوه را بپذیرند و از ظلمات به نور خارج شوند که ذکر کثیر داشته باشند. دستور ذکر کثیر بعد از داستان خاتم النبین بودن پیامبر مشابه ذکر کثیر بعد از معرفی اسوه است.
بیان حق نبودن جعل ادعیاء به عنوان ابناء و حق نبودن جعل ازواج به عنوان امهات، میتوانند شاهد مثالهایی باشند بر اینکه مسئله تعیین مصادیق ولایت هم، مسئله تکوینی است و جعل های دیگری که شما به عنوان ولی میکنید، با تکوین تطابق ندارد و به افواه است ولی خدا به سبیل هدایت میکند و بعد سبیل درست را در سوره معرفی میفرماید. این ها همه ظاهر سوره هستند و حقیر هم همین ظواهر را کنار هم دیدم و به ذهنم رسید که در دل مطلب ارائه شده توسط حضرتعالی ، این مطلب هم باشد و مخالفت شدید کافران و منافقان سوره هم ،به جهت معرفی افراد دیگری به عنوان اهل بیت ، به غیر از افراد مد نظر پیامبر بوده است. در حقیقت به نظر حقیر داستان ازدواج با زینب ، آیه ۳۷ تمام میشود، و بعد از آن میفرماید که سنت است که پیامبران جانشین بعد از خود را معرفی کنن ولی پیامبر پسری ندارد وخداوند میخواهد شما مومنین را از ظلمت خارج کند و پیامبر هم نذیر و بشیر است.
در مجموع به نظر حقیر فضای سخن سوره این طور می آید که کافران و منافقان برای جانشینی پیامبر در حال برنامه ریزی بودند ، مثلا از طریق همسران پیامبر ،که افرادی منتسب به همسران پیامبر جانشین پیامبر شوند ، مثل آباء همسران و یا پسران پیامبر که میتواند الف)پسر همسر باشد از همسر قبلی ، ب)پسر خوانده باشد یا ج)پسر حقیقی از طریق ازدواج مجدد پیامبر با کس دیگری غیر از همسران فعلی . و این سوره این راه ها را میبندد. چه از طریق ازدواج پیامبر ، چه از طریق فرزند خواندگی و چه از طریق پسر حقیقی
در جمع بندی سوره مطالب زیر به ذهن حقیر میرسد:
- آیه ۱ و ۲ ، عدم اطاعت از کافران و منافقان و پیروی از وحی برای خنثی کردن نقشه ممانعت از معرفی اهل بیت
- آیه ۳ ، شاهد مثالهایی از جعل که مطابقت با تکوین ندارند برای اینکه اثبات کند ولایت اهل بیت با تکوین تطابق دارد
- آیه ۶ اثبات ولایت نبی مشابه تاییدی که حضرت در خطبه غدیر گرفتند، بالاتر بودن بعضی از ارحام بر دیگری به دلیل سابقه ایمان و هجرت( تطابق به اهل بیت) مثلا بالا بودن حضرت علی بر سایر ارحام پیامبر
- آیه ۷ ، میثاق پیامبران برای معرفی جانشین بعدی
- آیه ۸ تا ۲۷ ، تعریف داستان احزاب و معرفی اسوه به عنوان شاهدی از نمونه ی موفقیت مومنینی که به عهد وفا کردند.
- آیه ۲۸ تا ۳۵، خنثی کردن توطئه زنان پیامبر و یا دیگران از طریق زنان پیامبر، جهت اینکه زنان یا ابناء ایشان یا پدران ایشان بعدها به عنوان ولی جعل شوند. آیه ۳۵ مشابه استشهاد خطبه غدیر بر این که پیامبر اولی هستند بر انفس را تداعی میکند
- آیه ۳۶ و ۳۷ خنثی کردن توطئه ای که بعدها ممکن بود پسرخوانده پیامبر به عنوان پسر واقعی پیامبر جعل شود.
- آیه ۳۸ و ۳۹ و ۴۰ مطرح کردن اینکه پیامبر خاتم انبیا است و پسری ندارد و باید در معرفی جانشین خود ترسی نداشته باشند.
- آیه ۴۱ و ۴۲ وظیفه مومنان
- آیه ۴۳و ۴۴، فلسفه تعیین ولی از طرف خدا
- آیه ۴۴تا ۴۸، رسالت پیامبر در زمینه ابلاغ جانشین
- آیه ۵۰ تا ۵۵خنثی سازی توطئه فرزند دار شدن زنان پیامبر از طریق ازدواج با زنان جدید یا ازدواج زنان پیامبر با دیگران بعد ایشان اذیت پیامبر در ارتباط با ملازمت ایشان با حضرت علی که بر اساس سوره توبه به این دلیل اذن خوانده میشدند
- آیه ۶۹ آزار بنی اسرائیل که در زمان غیبت حضرت موسی جانشین ایشان را آزار دادند.
- آیه ۷۲ هم همان امانت ولایت
غرض سوره جسارتا از نظر حقیر این است که ولایت اهل بیت مسئله ای است که در کتاب مسطور است و در تکوین است، پس سعی نکنید با جعل های دیگر و نقشه کشی از طریق بستن خود و فرزندان خود به زنان پیامبر و به دنبال آن به خود پیامبر، کسان دیگر را به عنوان اهل بیت جعل کنید که با تکوین تطابق ندارد و امانتی است که باید به صاحبش باز گردد و اگر چنین کنید همان میشوید که در آیه ۶۶ و ۶۷ و ۶۸ فرمود و پیامبر، شما هم برای معرفی ایشان نباید از کسی حز خدا بترسی و از کافران و منافقان پیروی کنی که برای این امانت از تو میثاق غلیظ گرفته شده و این سنتی بوده که در قبل هم بوده