پیشفرض این جمله این است که «عذاب شدن ستمگر حتماً باید سودی به حال ستمدیده داشته باشد» یا «پاداش گرفتن ستمدیده حتماً باید ضرری به حال ستمگر داشته باشد». درحالیکه اینطور نیست و ستمگر و ستمدیده، هر یک بر سر سفرۀ عمل خودش مینشیند. اگر ستمگر دست از ستمگری خود بر نداشته، به تناسب آن عذاب میشود و ستمدیده نیز اگر چارهای نداشته و نتوانسته در برابر ظلم بایستد و آسیبی به او رسیده است، اجرش را میبیند و اگر باید جلو ظلم میایستاده و نایستاده، باید بهخاطر این کوتاهی پاسخگو باشد.
پس هر کس بر سر سفرۀ عمل خودش مینشیند و اینکه ما این دو را به یکدیگر ربط دهیم، مغالطه است. اساس این مغالطه این است که «اگر از عذاب ستمگران سخن گفته میشود، فقط برای تسکین درد ستمدیدگان است». درحالیکه اینطور نیست؛ دلیل سخن از عذاب ستمگران در وهلۀ اول این است که ستمگران دست از ستم بردارند؛ البته ممکن است در تسکین خاطر ستمدیدگان نیز مؤثر واقع شود.
اینکه «هر کس بر سر سفرۀ عمل خودش مینشیند» سنت و قانون عالم است؛ بهعنوان مثال کسی که در رانندگی بیاحتیاطی میکند، نتیجۀ کارش تصادف و معلولیت است. این نتیجۀ عمل او است و قرار نیست که این نتیجه، به حال کسانی که قانون را رعایت میکنند، نفعی داشته باشد. یا کسی که قانون را رعایت میکند، نتیجۀ عملش سلامت رسیدن به مقصد است و این نتیجه قرار نیست ضرری برای کسانی که قانون را رعایت نمیکنند، داشته باشد. سنت خداوند در این عالم، سنت عمل و عکسالعمل است؛ هرکس هر کاری که انجام دهد، بازتابی خواهد شد برای خود او در دنیا و در آخرت.