بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
بحثم را با مقدمهای آغاز میکنم:
خیلی وقتها قاعدههایی بیان میشود تا اقتضائات برخی رفتارها و گفتارها مشخص شود؛ و در همان لحظهای که آن قاعده بیان میشود، لزوماً تمام شرایط و ضوابطی که از قواعد دیگر فهمیده میشود، در کنار آن تذکر داده نمیشود؛ مثلاً به کسی میگوییم: «اگر خوب درس بخوانی، انشاءالله موفق میشوی». در این لحظه به او مثلاً نمیگوییم «اگر اولاً خوب درس بخونی؛ ثانیاً در روز امتحان، اتفاقی برایت پیش نیاید که افکارت را پراکنده کند؛ ثالثاً بتوانی بهموقع بیدار و در جلسۀ امتحان حاضر شوی؛ رابعاً در جلسۀ امتحان استرس نداشته باشی؛ خامساً انشاءالله بتوانی تکتک سؤالات را در وقت دادهشده پاسخ دهی، آنگاه موفق میشوی»؛ یعنی برای گفتن این قاعده که «خوب درس خواندن، انسان را موفق میکند»، لازم نیست که من تکتک شرایطی را که از قواعد دیگر استفاده میشود، در کنار این مطلب بیان کنم؛ زیرا به فهم عقلایی مخاطب تکیه دارم؛ یعنی نظر دارم به اینکه مطالب دیگری وجود دارد که مخاطب، خودش میداند و توجه دارد که مثلاً برای حضور در جلسۀ امتحان، باید بهموقع حاضر شود؛ توجه دارد که اگر آن روز بیمار شود، نخواهد توانست در جلسه حاضر شود و...؛ و لزومی ندارد اینها را به او گوشزد کنم؛ بلکه میخواهم به او این قاعده را بگویم که «درس خواندن، این اقتضا را دارد که انسان موفق شود» و قصد ندارم به تمام شرایط و موانع آن هم اشاره کنم. حال اگر این فرد، درس خواند؛ اما به دلیل دیگری -مانند خواب ماندن یا بیماری یا دچار شدن به مصیبت و...- نتوانست در جلسۀ امتحان حاضر شود و به موفقیت دست پیدا نکرد، آیا میتواند بگوید: «اینکه گفتی درس خواندن موجب موفقیت میشود، غلط بود»؟ مسلماً خیر؛ زیرا مشکلی که برای او پیش آمد، بهخاطر درس خواندن یا بهخاطر غلط بودن آن قاعده پیش نیامد. قاعده درست بود؛ اما مسائل دیگر و تزاحماتی نیز در عالم وجود دارد.
در موضوع سؤل هم باید گفت که خداوند متعال در آیۀ مذکور فرموده است که از ترس فقر، ازدواج را کنار نگذارید؛ زیرا اگر کسی فقیر نیز باشد، در مسئلۀ ازدواج، خداوند، او را حمایت میکند و او را غنی خواهد کرد تا بتواند ازدواج کند. اما آیا منظور از این قاعده این است که دلایل دیگری برای فقیر شدن وجود ندارد؟ مسلماً منظور این نیست؛ بلکه منظور این است که ازدواج کردن، اقتضا دارد که انسان در حدی که بتواند زندگی خود را اداره کند، غنی شود. همان خدایی که رزق این فرد و همسرش را در دورۀ مجردی میرسانده، پس از ازدواج نیز میتواند روزی آن دو را برساند و این دو نباید بهخاطر فقر، از ازدواج اجتناب کنند؛ بلکه باید ازدواج کنند و انشاءالله لطف و رحمت خداوند جلب میشود؛ موانع برطرف میشود و غنی میشوند. حال اگر این دو نفر به دلایل دیگری فقیر شدند (مثلاً خداوند خواست بهوسیلۀ فقیر کردن آنها امتحانی از آنها بگیرد؛ یا مرتکب بیتدبیریهایی شدند که منجر به فقرشان شد (که این نیز خود، امتحان است) یا...)، در این صورت نمیتوان گفت که آن قاعدۀ «اگر ازدواج کنید، خداوند شما را غنی میکند» غلط بود. آن قاعده در جای خود درست است؛ اما قواعد دیگری نیز وجود دارد و لزومی ندارد گوینده در آن لحظه که این قاعده را میگوید، تمام شرایط و ضوابط و موانع آن را نیز بیان کند؛ بلکه گوینده میداند که شما بهعنوان انسان عاقل، با یک «کتاب» روبرو هستید که پر از قاعده است. انسان از آیهای که در متن سؤال مطرح شده، این نتیجه را میگیرد که نباید به خاطر فقر، ازدواج را کنار گذاشت؛ اما نمیتوان این نتیجه را گرفت که «اگر ازدواج کردم، رعایت هیچ چیز دیگری و وجود هیچ شرط دیگری و نبود هیچ مانعی، در تحقق غنی شدن لازم نیست». من فکر میکنم در نظام تفهیم و تفهّم عقلایی، این مسئله موردتوجه است.
مثال دیگر این است: «مقاومت، ملتها را به پیروزی در مقابل استکبار میرساند». آیا معنای این سخن این است که «هر زمانی که ملتها مقاومت کنند، حتماً پیروز میشوند»؟ خیر؛ بلکه مقاومت، اقتضای پیروزی را دارد؛ اما شرایط و ضوابط دیگری نیز وجود دارد و ممکن است موانعی برای آن پیش آید. مثلاً -مانند جنگ احد- ممکن است گروهی مقاومت کنند؛ اما گروهی از لشگریان اسلام هم در نقطهای غفلت کنند و تنگه را خالی کنند و پیروزی به شکست تبدیل شود. در این صورت نمیتوان گفت آن قاعده غلط بوده است یا نمیتوان گفت «مقاومت، موجب شکست است»؛ بلکه برای پیروزی، مثلاً اطاعت از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و دوری از سستی و تنبلی و غفلت نیز لازم است و اینها را باید در کنار یکدیگر فهمید.
در غیر این صورت، هرکس در هرجا که میخواهد قاعدهای را بیان کند، باید صدها قاعدۀ دیگر را در کنار آن بیان کند.
هر پدیدهای که در این دنیا اتفاق میافتد، تابعی است از تأثیر و تأثّر قواعد بر یکدیگر؛ و برایند آنها است که نتیجه را به وجود میآورد.
ازدواج ازجمله عواملی است که طبق وعدۀ الهی روزی را زیاد میکند و فقر را از بین میبرد؛ اما عوامل مادی و معنوی دیگری نیز وجود دارد که میتواند فقر را ایجاد کند و ارتباطی با ازدواج ندارد و اگر فرد، مجرد باشد یا متأهل، ممکن است گرفتار آن عوامل بشود.
این پاسخی است که به ذهن این حقیر میرسد؛ البته جزئیات دیگری نیز وجود دارد که اگر لازم شد، میتوان در گفتگوی حضوری بیان کرد.