آیۀ 213 سورۀ بقره: «كَانَ النَّاسُ اُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَاَنزَلَ مَعَهُمُ الكِتَابَ بِالحَقِّ لِيَحكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اختَلَفُوا فِيهِ وَمَا اختَلَفَ فِيهِ اِلَّا الَّذِينَ اُوتُوهُ مِن بَعدِ مَا جَاءَتهُمُ البَيِّنَاتُ بَغيًا بَينَهُم فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اختَلَفُوا فِيهِ مِنَ الحَقِّ بِاِذنِهِ وَاللَّهُ يَهدِي مَن يَشَاءُ اِلَى صِرَاطٍ مُّستَقِيمٍ»
من پیرامون توضیحی که ذیل آیه ۲۱۳ سوره بقره داده شد ابهام دارم:
- اولا معنای ماضی بودن کان و ف که ادامه آنرا میرساند در توضیح غایب است. آیه ۱۹ سوره یونس ناظر به همین تقدم و تأخر است. یعنی ابتدا امة واحدة بودند و بعد اختلاف کردند. برای همین هم هست که عدهای از مترجمین و مفسرین این امة واحدة را ناظر به دین اولیه و فطری بشری دانستهاند. چون تقدم و تأخر در این آیه فهم میشود.
- ثانیاً تا جایی که بنده فهمیدم عمدهترین استدلال برای اینکه امة واحدة بودن ناظر به برخورداریهای مادی است، آیات دیگر، یعنی ۳۳ زخرف و ۹۳ نحل بود.
- اما ۳۳ زخرف میفرماید: «وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَـٰنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ».
ترجمهٔ شما این بود که اگر قرار نبود همه مردم بهرهمندی مشابهی از تنعمات داشته باشند، به کافران بیشتر میدادیم. علامه هم چنین ترجمهای را به احتمال مطرح کردهاند (بعد از ترجمهٔ مشهور که به شکل متعارف مطرح کردهاند). به نظرم این ترجمه خیلی با واقعیت جهان سازگار نیست. با سایر سنن تعذیبی الهی (مثل املاء) و متنعم کردن کافران در این دنیا هم سازگار نیست. اولاً در این دنیا مردم هیچگام امت واحده به معنای اقتصادی آن نبودهاند و این امر حواله به دولت موعود داده میشود. ثانیاً چه بسا کسی کافر به خداوند باشد و سقف خانههایش هم از طلا باشد و اهل انفاق و کارهای عامالمنفعه باشد و خود این امر به امت واحده شدن اقتصادی کمک کند. لذا به نظر میرسد خود انفاق جز در مقام نیت، ربطی به کفر و ایمان نداشته باشد. لذا به نظر میرسد ترجمهای که بیشتر مترجمین و تفاسیر گفتهاند پذیرفتنیتر باشد. اینکه اگر نبود که مردم در کفر به خدا امة واحدة شوند، سقف خانهٔ کفار را از طلا میساخت.
- آیۀ 93 سورۀ نحل: «وَلَو شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُم اُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهدِي مَن يَشَاءُ وَلَتُسأَلُنَّ عَمَّا كُنتُم تَعمَلُونَ»
اما ۹۳ نحل، بعد از تأکیدی که در آیه ۹۰ دربارهٔ «بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ» داشته است، در آیه ۹۲ میگوید نقض غزل نکنید و در آیهٔ بعدی میگوید «وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً». در آنجا ظاهراً اینطور معنا کردید که «أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَىٰ مِنْ أُمَّةٍ» یعنی با تکیه به اینکه گروهی از گروه دیگر بهرهمندتر هست، سوگند را دخل و امر عارضی و بیخاصیت گرفتهاید. در حالی که این هم با معنای ظاهری نمیخواند. ان تکون یعنی تا اینکه بشوید امتی برتر از امت دیگر. یعنی اینکه سوگندهایتان را دَخَل و مایه فریب گرفتهاید تا بر گروه دیگر برتر شوید. در آیه ۹۰ صرفا عدالت اقتصادی مطرح نشده، ۵ چیز همزمان مطرح شده است لذا نمیتوان فضای این آیات را صرفا به همان عدالت برگرداند. بعد میگوید اگر خدا میخواست شما را امت واحده قرار میداد. بعد هم میگوید ولکن گروهی را گمراه میکند و گروهی را نمیکند. لذا اینطور فهمیده میشود که اگر خدا میخواست، شما را امت واحده در ایمان قرار میداد.
با توجه به این موارد به نظر بنده میرسد که توضیح امة واحدة آیه ۲۱۳ سوره بقره و برگرداندن آن به عدالت اقتصادی چندان پذیرفتنی نباشد. همانطور که در جلسه سوره نحل هم فرمودید، برابری مطلق نه ممکن است نه مطلوب، بلکه موضوع این است که همه از امکانات اولیه برخوردار باشند. در جلسه سوره بقره هم فرمودید اختلاف متعارف اشکالی ندارد بلکه اختلاف طبقاتی است که ایراد دارد. اینها دو چیز است که باید از هم جدا کرد: ۱) اختلاف طبقاتی. ۲) برخورداری همه از مواهب اساسی (مثلا آموزش و پروش رایگان، مستمری بیکاری، آب پاک، حقوق سیاسی و ...). ممکن است در شرایطی که دومی وجود داشته باشد اختلاف طبقاتی هم وجود داشته باشد و این کاملاً هم طبیعی است. نمیشود جلو ثروتمند شدن مشروع افراد را گرفت، در شرایطی که همه از مواهب اساسی برخوردارند. خوب در این صورت هم عدالت وجود دارد و هم امة واحدة اقتصادی محقق نشده است.