این آیه میفرماید شاخصِ پذیرفته شدن ایمان یک فرد این است که اولاً الله را قبول داشته باشد، ثانیاً قیامت را قبول داشته باشد و ثالثاً عمل صالح انجام دهد. عمل صالح؛ یعنی عمل طبق شریعت الهی. شریعت الهی را هم رسول میآورد. این آیه میفرماید هر کس این معیار را داشته باشد، ما قبول میکنیم.
حال، سؤالی مطرح میشود: اگر کسی بگوید: «من الله را قبول دارم، قیامت را هم قبول دارم، اما به شریعت حضرت موسی علیهالسلام -یا شریعت حضرت عیسی علیهالسلام- عمل میکنم و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را قبول نمیکنم!» آنوقت چه؟ در پاسخ عرض میکنم، آیات اول سوره میخواهد بفرماید که این ادعا از کسی پذیرفته نیست! هر زمانی، شاخص خودش را دارد؛ عمل صالح تا وقتیکه کتاب مقدس، تورات است، یک تعریف دارد، وقتی انجیل اضافه میشود، یک تعریف پیدا میکند و وقتی قرآن میآید، تعریف تکاملیافتهتری پیدا میکند. اینکه شما بگویی من خدا و قیامت را قبول میکنم اما پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم یا شریعت اسلام را قبول نمیکنم، دیگر ازنظر خدا این عمل صالح نیست! حتی آن ایمان هم ایمان نیست؛ چون خدا سؤال میکند: «این چطور ایمانی به الله است که فرستادۀ او را نمیپذیری؟! این چطور ایمانی به الله است که قرآن و وحی او را قبول نمیکنی؟»
یک موقع شما میگویی من قرآن را خواندم و حجتهای پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را بررسی کردم و دیدم باطل است و -نعوذبالله- ادعای دروغ است و به همین دلیل آن را قبول نکردم» این یک حرف است؛ اما یک موقع میخواهی اکتفا کنی و میگویی: «اصلاً ما خدا را که داریم، قیامت را هم که داریم، کتاب آسمانی هم که داریم؛ دیگر پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را برای چه میخواهیم؟!» این مسألۀ دیگری است.
پس به نظر خودم بین این دو مطلب نهتنها منافاتی نیست؛ بلکه یکدیگر را پوشش میدهند و پشتیبانی میکنند.