این را بنده محکم عرض میکنم که اگر برادران یوسف علیهالسلام -که در اعمال خود صاحب اختیار بودند و مجبور نبودند- توطئه نمیکردند، باز هم حضرت، پیامبر میشدند و به آن مقام میرسیدند. اصلاً خدا در سورۀ یوسف علیهالسلام میخواهد بفرماید که اگر من اراده کنم، ارادهام را محقق میکنم؛ حال، شما هر چه میخواهید، توطئه کنید! حال، اگر آنان توطئه نمیکردند، خدا نمیتوانست اردهاش را محقق کند؟ خدایی که وقتی اینها توطئه کردند، ارادۀ خود را محقق کرد، اگر اینها توطئه نمیکردند، نمیتوانست ارادۀ خود را محقق کند و یوسف را عزیز مصر -و اصلاً عزیز عالم- کند؟! حال در آن صورت، آیا یوسف علیهالسلام بدون ابتلاء، به آن مقام میرسید؟ خیر؛ ابتلائات دیگری میتوانست برای او تصور شود. ابتلاء مساوی با این نیست که حتماً بلایی سر کسی بیاید. آیا ائمه علیهمالسلام که به مقام امامت رسیدند، همه در چاه افتادند یا کتک خوردند؟ امام جواد علیهالسلام هشتساله بودند که امام شدند. لذا ابتلاء مساوی با آن نیست که حتماً اتفاقات عجیبوغریبی برای یک نفر بیفتد؛ بلکه طی کردن مقامات است و این طی کردن مقامات میتواند با فرایندهای دیگری هم شکل بگیرد.