بسم الله الرّحمن الرّحیم

سامانه پرسش و پاسخ - تدبر در قرآن کریم

سلام. خوش آمدید. پیشنهاد می‌شود ابتدا به راهنمای سایت مراجعه کنید.

0 امتیاز
1.1k بازدید
در سایر توسط (13 امتیاز)
  1. آیا متوسل شدن به شهدا برای رفع حاجت‌های دنیایی -به این معنا که نزد خدا آبرومندند و آن‌ها نیاز ما را از خدا بخواهند- نوعی شرک محسوب می‌شود؟
  2. نذر کردن در این مورد (مثلاً اهدای ثواب ختم قرآن یا ثواب قربانی گوسفند برای آن‌ها تا ایشان خواستۀ ما را از خدا بخواهند) چطور؟
  3. در صورتی که برای سادات نذر شود، عمل صحیحی است؟ آیا سادات نزد خدا متفاوت از عوام هستند؟ و بهتر نیست برای خشنودی خدابرای فقرا نذر شود؟ آیا سادات و عوام در این مورد تفاوتی دارند؟

البته در مورد استغفار و هدایت و لزوم توسل به پیغمبران و اولیاء علیهم‌السلام در قرآن مطالب زیادی داریم، اما در مورد حاجت‌های دنیایی، این مورد برای بنده مورد ابهام است.

1 پاسخ

0 امتیاز
توسط (1.7k امتیاز)
  1. توسل به شهدا و آبروداران در درگاه خدا که در پیشگاه پروردگار، دعاگوی ما باشند و حاجاتی را که داریم، برای ما از خدا مسألت کنند، شرک محسوب نمی‌شود و با توجه به بیان قرآن دربارۀ مقتولین در راه خدا و شهدا (که آن‌ها زنده هستند)، به‌طور ویژه در خصوص شهدا، نه فقط شرک نیست؛ بلکه پسندیده هم هست. فقط باید توجه داشت که شهدا و تمام آبروداران در راه خدا صرفاً در چهارچوب اذن و رضایت خدا می‌توانند دعا کنند و ما هم صرفاً در همین چهارچوب می‌توانیم توقع اجابت داشته باشیم. لذا این‌که ما درخواستی داشته باشیم که برخلاف موازین قرآن و دین باشد، مسلماً نه شهدا و نه هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند این درخواست ما را از خدا طلب کند؛ و طلب او اجابت نخواهد شد و اجابت فقط در چهارچوب اذن و ارادۀ خدا اتفاق می‌افتد؛ و خدا اصول اذن و ارادۀ خود را در قرآن کریم بیان فرموده است. بنابراین توسل به شهدا در چهارچوب موازین قرآن کریم، امری مجاز، غیرمشرکانه و بلکه توحیدی و پسندیده است.
  2. نذر کردن برای این‌که ارواح شهدا مشمول لطف و عنایت بیشتری از طرف خدا واقع شوند و از آن‌ها بخواهیم که در درگاه خدا دعاگوی ما باشند نیز وجاهت شرعی دارد و کار پسندیده‌ای است و مانعی برای آن به نظر نمی‌رسد.
  3. نذر کردن برای سادات، درصورتی‌که از شخصیت‌هایی باشند که مورد رضای خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام هستند که امر بسیار پسندیده‌ای است. حتی اگر این‌طور هم نباشند و برای حفظ آبروی سادات برایشان نذر شود، کار پسندیده‌ای است؛ مثلاً سید فقیری می‌شناسیم و برایش نذر می‌کنیم که آبروی او که از فرزندان پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم است، پیش دیگران محفوظ بماند و ناچار به درخواست از دیگران نشود.
    در کل، تفاوتی که سادات با بقیه دارند، در این است که چون منتسبین به پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم هستند، اگر ما هرچه بیشتر تلاش کنیم که احترام آن‌ها در جامعه حفظ شود، به‌نوعی احترام به پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم گذاشته‌ایم. البته این به این معنا نیست که آن‌ها در پیشگاه خدا حساب و کتاب مجزایی داشته باشند؛ بلکه ما وظیفۀ خود می‌دانیم که هرکدام از منسوبین به پیغمبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم را به حسب ظرفیتشان مورد احترام قرار دهیم.

به‌طورکلی، درخواست حاجات دنیایی، مادامی که مشروع باشد و خارج از رضای خدا و قرآن و موازین دینی نباشد، هیچ مانعی ندارد؛ چه این حاجت را خود از خدا طلب کنیم و چه واسطه‌ای بین خدا و خود -مثلاً شهدا، اهل‌بیت علیهم‌السلام و دیگران- قرار دهیم تا حاجت ما را از خدا بخواهد و برای ما دعا کند؛ اما طبیعی است که یک مسلمان، حاجات معنوی را در رأس و اوج قرار می‌دهد و حاجات مادی برای او به‌عنوان مطلب و مسألت نهایی محسوب نمی‌شود. البته این بدین معنا نیست که طلب حاجات مادی، امر بدی باشد؛ بلکه مقصود این است که اولویت با معنویات و ارتباط معنوی ماست؛ چنانچه در بسیاری از ادعیه، سخن اصلی این است که ما از جهنم نجات پیدا کنیم و خداوند بهشت را روزی ما کند؛ مثلاً در دعای عرفه گفته شده که خدایا، درصورتی‌که این حاجت (نجات از جهنم) را به ما بدهی، اگر هر حاجت دیگری را به ما ندهی، ضرر نکرده‌ایم و درصورتی‌که این حاجت را به ما ندهی، اگر هر حاجت دیگری را هم به ما بدهی، سودی نبرده‌ایم.

توسط (12 امتیاز)
ویرایش شده توسط
با سلام
ممنون میشم استاد مبنای استدلالشون در مورد حاجات دنیایی از واسطه ها را در آیات قرآن یا احادیث محکم و معتبر بیان کنند.
طبق همین دعای عرفه که امام حسین علیه السلام به ما آموزش نحوه دعا کردن میدهند در عین احترام و درود فرستادن بر انبیاء و آل محمد ص همچنان تمامی دعاها و خواسته های خود را از خداوند طلب می‌کنند.
در قرآن هم ما فقط دعوت به طلب استغفار و هدایت از اولیاء را می‌بینیم. نه درخواست حاجت های دنیایی مثل شفا از بیماری و ثروت و رفع آفت مزارع و بلایا بلکه این موارد تماما از خداوند کریم و رزاق و شافی خواسته می شود.
 چه بسا مشرکانی که برای رفع آفات بت هایی را که بعضا نمادی از فرشتگان مقرب خدا بودند واسطه قرار میدادند تا با آبرویشان نزد خدا و با استعاره دختران خدا واسطه توجه خدا به دعاهایشان شوند و مشکلات دنیایی و اخروی آنها برطرف گردد حال آنکه ما شیعیان شفاعت در آن دنیا را به واسطه پیروی از ائمه در مسیر طی کردن صراط مستقیم در دنیا میدانیم و اینگونه نیست که به معنی انجام عمل سیئات و سبقت از خداوند باشد. اما چه توجیهی برای درخواست ها و واسطه کردن ائمه برای امور دنیایی وجود دارد. آیا قرآن یا خود ائمه ما رو به چنین کاری دعوت کرده اند؟
ممنون میشم منابع استدلالی خودتون رو معرفی کنید.
با تشکر
(به علت وجود ابهام در سوال پس از پرسش استاد از سوال رفع ابهام کردم)
توسط (1.7k امتیاز)
متوجه نشدم منظور شما استدلال برای کدام قسمت از پاسخ است. اگر منظور شما استدلال برای این است که «به‌طورکلی، درخواست حاجات دنیایی، مادامی که مشروع باشد و خارج از رضای خدا و قرآن و موازین دینی نباشد، هیچ مانعی ندارد»، به نظرم این بخش از پاسخ اصلاً جای سؤال ندارد؛ این‌که ما در دین، اجازۀ مسألت کردن حاجات مادی داریم، هم از ادعیۀ ما برمی‌آید، هم از قرآن استفاده می‌شود و هم عقل با آن منافاتی ندارد. «اللهم ارزقنی رزقاً حلالاً طیباً واسعاً...» و ادعیۀ فراوانی که در آن از خدا رزق و روزی حلال خواستن هیچ اشکالی ندارد.
این هم که حاجات معنوی در رأس است، مسلّم است؛ اگر به انسان حاجات معنوی عطا نشود، حاجات مادی به‌تنهایی برای انسان سعادت‌آفرین نخواهد بود.
توسط (12 امتیاز)
ویرایش شده توسط
با سلام خدمت استاد گرامی
ضمن ویرایش دیدگاه ثبت شده قبلی به منظور رفع ابهام و روشن شدن صورت مساله توضیحات زیر را عرض میکنم
منظور از استدلال برای مجوز درخواست امور دنیایی با توسل به اولیا است
مسلما حاجت های دنیایی خود را هم باید از خداوند طلب کنیم و مطمئنا حاجات اخروی در راس هستند

ببینید نقش و وظیفه ولایت در کمک و جهت دهی به سمت مسیر الهی است و در این مسیر حتی دستورالعمل  امورات اجتماعی نیز به ایشان واگذار شده مانند سوره نور
همچنین درخواست استغفار و هدایت از اولیا در قرآن تاکید شده تا مسیر هدایت را از طریق و قدم گذاشتن بر جای پای اولیا در مسیر الهی طی کنیمِ
اما سوال اینجا است که در قرآن یا احادیث معتبر قطعی موردی داریم مبنی براینکه ما مجاز به واسطه قراردادن اولیا برای خواسته های دنیایی در پیش خدا هستیم یا اینکه این امر مختص خدا است؟
طبق تحقیق اندکی که بنده داشتم در هیچ جایی ندیدم امامان ما که پیرو آن ها هستیم مردم را برای رفع حاجات دنیایی تشویق به توسل به امامان پیش از خود کنند و به جز موارد حل مشکلات نیازمندان و فقرا, در سایر موارد همواره دعوت سائل به انجام درخواست از خدای رحمان و رزاق می کنند
در قرآن هم موردی نمیبینیم که خدا مجوز درخواست های دنیایی را از انبیا داده باشد مگر موردی که به عنوان معجزه و برای هدایت انجام شده باشد
آیا در زمان ائمه مواردی را سراغ داریم که به عنوان مثال مردم دور حضرت علی حلقه زده و درخواست شفا و ثروت و موارد دیگر داشته باشند یا اینکه برعکس این حضرت بودند که از مردم درخواست گذشت از جان و مال در راه خدا داشتند؟(البته مسئله کمک به مستمندان امری کاملا مستقل است)
در نهایت اگر ما ادعای شیعه و پیرو حضرت بودن رو داشته باشیم و اگر به ما دستوری برای توسل به امامان و انبیا برای رفع حاجات دنیایی داده نشده ما از چه روی به این کار مبادرت میکنیم؟ آیا این پیشی گرفتن از دستورات خدا و پیامبران و ائمه نیست؟
توسط (584 امتیاز)
کاربر محترم «مهدی» عزیز؛ ویرایش دیدگاه پس از تأیید آن -و به طریق اولی پس از پاسخ استاد- کار صحیحی نیست؛ زیرا باعث سردرگمی مخاطب می‌شود. لطفاً جهت حفظ سیر منطقی پرسش‌ها و پاسخ‌ها، به‌هیچ‌عنوان پس از تأیید آن‌ها اقدام به ویرایش نکنید و مطالب خود را در دیدگاه یا سؤال جدید بیان فرمایید.
با تشکر.
اصل دیدگاه اول شما مجدداً ارسال می‌شود:
ممنون میشم استاد مبنای استدلالشون در مورد حاجات دنیایی را در آیات قرآن یا احادیث محکم و معتبر بیان کنند.
طبق همین دعای عرفه که امام حسین علیه السلام به ما آموزش نحوه دعا کردن میدهند در عین احترام و درود فرستادن بر انبیاء و آل محمد ص همچنان تمامی دعاها و خواسته های خود را از خداوند طلب می‌کنند.
در قرآن هم ما فقط دعوت به طلب استغفار و هدایت از اولیاء را می‌بینیم.
ممنون میشم منابع استدلالی خودتون رو معرفی کنید.
توسط (1.7k امتیاز)
این مسأله، یک جنبۀ کلامی دارد و یک جنبۀ راهبردی (یا اخلاقی)؛ از نظر کلامی، در واسطه قرار دادن امام برای درخواست‌هایی که از خدا داریم، من فرقی بین مسألۀ طلب مغفرت با مسألۀ طلب رزق حلال نمی‌بینم و بین این‌که مثلاً بگوییم «خدایا، به آبروی پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله مرا مورد مغفرت قرار بده» یا «خدایا، به آبروی پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله به من رزق حلال بده» یا خدمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برویم و بگوییم «یا رسول الله، برای ما دعا کن تا خدا ما را مورد مغفرت قرار دهد» یا « یا رسول الله، دعا کن خدا به من رزق حلال دهد یا به من فرزندی عطا کند»، به نظرم فرقی به لحاظ کلامی وجود ندارد.
اما این‌که بگوییم آیا چنین چیزی اصلاً مورد توصیه و ترغیب در روایات ما و دین ما هست یا نه و آیا به ما توصیه شده که مثلاً نزد ائمه علیهم‌السلام بروید و از آن ها بخواهید که برای امور مادی شما دعا بکنند، من هم چنین توصیه‌ای را در جایی ندیده‌ام؛ ولی فکر می‌کنم علت این‌که به این توصیه و ترغیب نشده، این نیست که این کار مورد پذیرش و قبول آن بزرگواران نبوده؛ بلکه به این خاطر بوده که چنین چیزی به شکل طبیعی در عرف جامعه وجود داشته و مردم به بزرگان دین مراجعه می‌کرده‌اند و از آن‌ها برای امور مختلفشان التماس دعا داشته‌اند؛ لذا دین دلیلی برای این‌که روی این قضیه خیلی مانور بدهد، ندیده است. چیزی که دین باید مردم را به‌سوی آن سوق می داده، واسطه قرار دادن امام برای مسائل معنوی، برای پیروی و اطاعت، رسیدن به اهداف عالیۀ جامعۀ اسلامی و امثال این‌ها بوده است.
این مسأله، مسألۀ مهمی است و جا دارد بر روی آن تأمل بیشتری بشود، اما به‌عنوان یک نظر اولیه -نه نظر قطعی- بر این باورم که تأکید بر واسطه بودن امام در مسألۀ ولایت و اطاعت و نجات و غیرۀ جامعه یا فرد، به معنی نفی جایگاه امام برای دعا کردن در امور مادی ما نیست و لازم نیست برای تأکید بر آن، این را نفی کنیم؛ بلکه کافی است که بر آن تأکید و اصالت آن را مطرح کنیم؛ که رسالت اصلی امام در جامعه هدایت است و مسائل مادی به عنوان فواید وجود امام است. این مسأله در مورد قرآن کریم هم جاری است؛ قرآن برای هدایت است، اما خاصیت هم بسیار دارد؛ مثلاً امام صادق علیه‌السلام برای آیت الکرسی خاصیت بسیاری، ازجمله تقویت حافظه، افزایش امنیت، افزایش رزق و... برمی‌شمرند اما می‌گویند «من برای ارتقاء مقامم آیت الکرسی می‌خوانم، اما این فواید هم -بدون این‌که هدف من باشند- به من داده می‌شود». در مورد ارتباط ما با امام هم همین‌طور است؛ ما برای هدایت به سراغ امام می‌رویم، اما بالأخره این برکات هم وجود دارد و امام مستجاب الدعوه است و اگر از امام بخواهیم که از خدا برای ما طلب رزق حلال کند، به نظرم منافاتی با هدف ما برای ارتباط با امام ندارد.
من پروندۀ این مسأله را برای خودم همچنان باز می‌دانم.
توسط (12 امتیاز)
ممنون از زمانی که به این منظور تخصیص دادید.
فقط چند نکته بود که بنده را در این مورد به تردید انداخته:
1- عدم توصیه و تشویق در این موضوع حتی از سوی امامان بعدی؛
2- این ابهام که اگر ائمه علیهم‌السلام در زمان حیاتشان کوچکترین نشانه‌ای از باب‌الحوائجی نشان می‌دادند،مسلماً بسیاری از مردم -حتی ظاهربینان- به‌سرعت به‌سمت آنها جذب میشدند؛ چه بسا مردمی که با اثرات بسیار کمتری ادعای نبوت و نعوذ بالله خدایی مدعیان دروغین را باور میکنند در حالیکه روش ائمه علیهم‌السلام در جذب افراد هدایت و موعظه و خطابه بوده. اگر واقعا به این میزان باب‌الحوائجی را در زمان حیات از خود بروز میدادند، شاید دیگر جریان سقیفه و عاشورایی در کار نبود. این موضوع در کنار عدم دعوت ائمه علیهم‌السلام حتی به درخواست دعا از امامان پیشین و در مقابل دعوت به درخواست رزق و شفا از خداوند متعال، بنده را به تأمل وامیدارد؛
3- اینکه خداوند تأکید ویژه‌ای بر جدا کردن دین حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم از مشرکانی دارد که برای آمرزش اخروی و نیازهای دنیویشان دل به آبروی فرشتگان مقرب خدا بسته‌اند و حتی نیازهای مشروعی مثل رفع آفات از کشاورزان حفظ مال تجار و سلامتی و امثال اینها را از واسطه آبروی فرشتگان خواسته و برای این فرشتگان نذر میکنند (ممکن است استدلال شود که تنها مبارزه حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم با حالت‌هایی بوده که برای فرشتگان اختیار مستقل در نظر گرفته میشده؛ اما باز طبق تحقیق اندک بنده جدای از اینکه اکثرا برداشت واسطه و آبرودار بودن و عزیز بودن (دختر بودن) در قرآن میشود، در جایی مشاهده نکردم که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم یا قرآن بین این دو مورد تفاوت قائل شوند و مورد اول را از دوم تفکیک کرده باشند و یکی را مجاز شمرده باشند) البته سؤالی که در اینجا پیش می آید، این است که ما در احادیث زیاد داریم که فرشتگان برای مؤمنین دعا میکنند، پس چه اشکال دارد که مشرکان برای رفع حاجات به دعای آنها متوسل شوند؟! آیا دعای فرشتگان امری مستقل و بدون ارتباط با درخواست انسان‌ها برای انجام آن دعا است؟
 البته مقام ولایت بسیار بالاتر از فرشتگان است و ما نسبت به ولایت در مقام تبعیت هستیم؛ ولی این که نذر را حتی به هدیۀ ثواب به شهدا و صالحین برای استفاده از آبروی آنها توسعه بدیم، به نظرم جای تأمل دارد.

البته این نکته هم را عرض کنم که در کنار همه این موارد، همچنان این مسأله که شهدا و امامان زنده‌اند و میتوانند مانند سایرین برای ما دعا کنند، گزاره‌ای است که امکان نتیجه‌گیری نهایی را سلب میکند، اما شاید حداقل در مورد نذر کردن بتوان با احتیاط بیشتری اقدام نمود.

ان‌شاءالله که خدا همۀ ما را به مسیر خودش در پرتو قرآن و ولایت هدایت کند.
توسط (12 امتیاز)
استدلال دیگه ای که بعضی از دوستان مطرح میکنند تجربیات عملی است که اون رو نشانه ای از مجاز بودن هدیه ثواب اعمال به شهدا و صالحان برای برطرف شدن حاجات دنیایی میدانند
اما نکته ای که در این مورد قابل تامل است.  دنیا طلبی مشرکان زمان پیغمبر است که اشارات مختلفی به این دنیاطلبی داریم اما نکته جالب اینجاست که همین انسان های دنیا دوست حاضرند برای حاجات دنیایی مثل سلامتی و حفظ اموال و محصولاتشان اقدام به نذر اموالشان برای بتان کنند. سوالی که مطرح میشود اینه که چنین انسانهایی چطور حاضر میشوند از بخشی از اموال خود بگذرند؟!! مگر اینکه توجیهی نظیر تجربیات زیاد در جواب گرفتن از نذرها داشته باشند!!!!!

نکته دیگری که باید در نظر گرفت این است که در واقع خروجی اعمال ما اعم از کمک کردن به فقرا, ایتام, قرآن خواندن, ختم صلوات یا هر موردی که به عنوان نذر برای شهدا یا صالحان در نظر گرفته میشود به هر حال حداقل امر میتواند جزایی دنیایی از سمت خدا داشته باشد کمااینکه حتی اعمال خوب کافران هم در این دنیا بیجواب نمیماند اما سوال اینجاست که با این نیات, اعمال ما قابلیت صعود به عالم بالا را هم دارند؟ و آیا شامل بهره اخروی هم میشوند؟

در نهایت هدف از این دیدگاه اثبات یا نفی مبحث مورد بحث نبود بلکه هدف نفی استدلال مبتنی بر تجربه بود که بعضی از دوستان مطرح میکنند.
توسط (12 امتیاز)

بنده مجدد احادیث و آیاتی که به نحوی به ارتباط با ائمه و پیامبران و فرشتگان مربوط می شد رو بررسی کردم در حال حاضر به نتایج زیر رسیدم البته در حد نظریه هست و ممنون میشم اگه جایی اشتباه میکنم استاد بنده رو راهنمایی کنند.
۱- در مواردی که توصیه به استغفار نزد پیامبر اکرم (ص) و یعقوب (ع) نیز شده است چند نکته را باید در نظر گرفت. در مورد سوره نور که دعوت به استغفار نزد پیامبر است در زمانی مطرح شده است که پیامبر یک دستور اجتماعی را صادر نموده اند و ممکن است افرادی عذری داشته باشند در این حالت حتی نمی توانند باز مطرح کنند که ما عذر خود را پیش خدای خود برده ایم بلکه باید پیش خلیفه خدا ببرند و خلیفه خدا این اجازه را به آن ها بدهد و پیامبر برای آن ها طلب مغفرت کند یا مورد دیگر در سوره منافقین که باز همین نبردن استغفار نزد پیامبر به عنوان نشانه ای از تکبر در برابر خلیفه خداوند مطرح می شود. در مورد حضرت یعقوب هم گناه فرزندان تنها نسبت به یوسف نبوده بلکه فریفتن و رفتار منافق گونه نسبت به خلیفه خدا حضرت یعقوب (ع) بوده و باید حتما مانند سوره منافقین نزد پیامبر می آمده اند تا خداوند توبه آن ها را قبول کند. در حقیقت در تمامی موارد این استغفارها به گونه ای است که وظیفه اطاعت از خلیفه خدا به همگان یادآوری بشه. (که زمانی که پیامبران یا اولیا دستور به حرکت اجتماعی یا حکم اجتماعی مانند جنگ و صلح یا حجاب و ... میدهند کسی به خود تردیدی راه ندهد که این حکم همان حکم خداوند است و نباید در برابر خلیفه خدا از خود تکبری نشان دهیم و حکم خلیفه خدا رو چون حکم خدا بپنداریم). همچنین عموما این استغفارهایی که در قرآن ذکر شده مربوط به گناهان اجتماعی و سرپیچی از خلیفه خدا است. بنابراین حتما باید با تواضع در برابر خلیفه خدا از ایشان طلب استغفار نزد خداوند شود. که باز ممکن است حتی از جانب خداوند هم پذیرفته نشود (بسته به نیت قلبی طلب کنندگان استغفار). این در حالی است بنده در جایی نیافتم که خداوند ستار العیوب، استغفار از گناهان فردی و پنهانی (غیراجتماعی) افراد را به پیامبران و خلیفه خود ارجاع دهد. حال سوال اینجاست زمانی که پیامبران در میان ما نیستند تا احکام اجتماعی را که نیاز زمان است و تعیین مصادیق کلام خداوند در زمان حال را تعیین نمایند تا اختلاف بین همگان برای اطاعت از پیامبر پیش آید،‌ و در واقع مصداق سرپیچی و تکبر نسبت به خلیفه خدا نباشد باز ما مجاز به استغفار نزد پیامبران هستیم؟ اگر اینگونه است، کدام توصیه خداوند یا پیامبران یا ائمه (ع) بر این مورد صحه گذاشته است؟ اینکه ما مطرح میکنیم شهدا و انبیاء زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی میگیرند آیا به معنی اجازه برای واسطه قراردادن است؟! به عنوان مثال فرشتگان خدا نیز زنده اند حتی به گونه ای که در زمین نزول کرده و قادرند مشابه با انسان های عادی قدم بردارند مانند اتفاقی که در زمان حضرت لوط (ع) افتاد و حتی مردم عادی نیز فرشتگان خدا را میدیدند. آیا با وجود زنده بودن فرشتگان در قرآن یا احادیث معتبر ائمه (ع) جایی ما مجاز به واسطه قراردادن فرشتگان هستیم؟! اگر چه ما همواره باید بر حقانیت پیامبران، ائمه (ع)، اوصیاء، قرآن کریم و فرشتگان خداوند گواهی دهیم اما آیا می توان بحث استغفار را محدود به دلیل ذکر شده در بالا (خشوع در برابر خلیفه خدا به منظور اطاعت و تسلیم بودن در برابر او) دانست که محدود به خلیفه زنده بر روی زمین باشد و دلیل آن را عدم وجود توصیه ای به وساطت خلیفه های پیشین خدا و فرشتگان در آیات و روایت دانست در کنار این مطلب که حساسیت خدا بر پیشی گرفتن از دستورات خداوند و تغییر احکام خدا و افتراء بستن بر خدا امری آشکار است، آیا نمی توان حداقل در این مورد احتیاط کرده و به جایی که از آن علم نداریم قدم نگذاریم!!!

نکته بعدی اینکه همان طور که خداوند به پیامبرش در سوره محمد (ص) دستور استغفار برای مومنان را میدهد در سوره غافر نیز بحث استغفار فرشتگان برای مومنان مطرح می شود در کل این استغفار زمانی نصیب انسان ها می شود که لیاقت استغفار را پیدا کنند. حال سوال اینجاست که ما باید برای استغفار به پیامبران یا ملائکه متوسل بشیم تا برای ما استغفار کنند یا اینکه با اعمال خود زمینه استغفار رو فراهم کنیم؟!


۲- در احادیث، مواردی را داریم که ائمه (ع) دعاهایی دارند که در آن ها از کلمات بمحمد یا بعلی، بالحسن آمده  یا در مواردی اذکاری مانند بِمَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِين مشابه با دعاهایی که ما در شب قدر میخوانیم: بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِيهِ‏
که در واقع به نحوی در تمامی این موارد ما در حال راز و نیاز با خدا هستیم و برای نشان دادن طریقت خود بر حقانیت قرآن، ملائکه، انبیاء و اوصیاء گواهی میدهیم. تا مسیر و طریق خود رو مشخص کنیم سپس خواسته خود را از خدا می خواهیم. در واقع پس از اعلام اعتقادات خود به خداوند، پیامبران پیشین، پیامبر خاتم، ائمه و کتاب منزل، خواسته های خود را از خدا مطرح میکنیم. که به نظر می رسد این موارد نشان دهنده توسل به معنای واسطه قراردادن آبروی این بزرگوارن نزد خداوند نیست بلکه گواهی بر اعتقادات راستین است. اما در احادیث معتبر هر چه بنده گشتم به موردی که ائمه توصیه به وساطت قرار دادن آن ها یا انبیاء و ملائکه داشته باشند تا از طریق آبروی ایشان موردی و خواسته ای برطرف گردد نیافتم حتی در مسائل معنوی، به جز یک مورد که در خطبه ۲۳۵ نهج البلاغه که آن مورد درخواست شفاعت از پیامبر توسط حضرت مطرح می شود که اولا اگر چه نهج البلاغه به علت شیوایی کلام و استدلال های درونی بدون سند نیز در بسیاری موارد پذیرفته است اما در مسائل اعتقادی نیاز به دانستن سلسله راویان تک تک خطبه ها برای پی بردن به ثقه بودن راویان است که در این مورد تامین نیست و دوما اینکه بیشتر می توان بحث بر توفیق شفاعت به واسطه اعمال خودمان و قدم برداشتن در مسیر پیامبر برای بهره مندی از شفاعت ایشان نیز نمود.
در مجموع برایند مواردی که تاکنون بررسی کردم آموزش ائمه به ما در نهایت بحث گواهی به حقانیت اوصیا و انبیا است پیش از درخواست های مستقیم ما از خداوند

به نظر در جمع بندی مباحث مطرح شده اگر چه ما ملزم به گواهی به اعتقادات راستین خود به انبیاء و اوصیاء و ائمه و قرآن هستیم اما در مجموع حتی برای مسائل اخروی (و نه تنها مسائل مادی) هم این بحث واسطه قراردادن (به جز مواردی که در قرآن برای واسطه قراردادن خلفاء زنده به منظور تعیین نقش کلیدی آنها و حذف تکبر مردم در برابر خلفای خدا مطرح شده)  جایی اجازه این واسطه قراردادن مطرح نشده است.

در نهایت هم باز ممنون میشم اگه موردی به این توصیه یا حتی مجاز شمردن آن در آیات یا روایات معتبر وجود داره بنده را نیز باخبر سازید

با آرزوی توفیق همگی به هدایت و عمل به دستورات خداوند و حرکت خاضعانه در پشت سر خلفای خداوند بر روی زمین در مسیر الهی و تقرب به خدا در عین عدم پیشی گرفتن از دستورات خداوند و جانشینانش بر روی زمین

توسط (584 امتیاز)

توصیه می‌شود با توجه به ظرفیت محدود سامانۀ پرسش و پاسخ برای بحث و گفتگو، در صورت نیاز به‌صورت حضوری و یا تلفنی اقدام به بحث و گفتگو با حجةالاسلام صبوحی بفرمایید.

موفق و مؤید باشید.

سامانه پرسش و پاسخ
به سامانه پرسش و پاسخ تدبر در قرآن کریم خوش آمدید.
این سامانه محلی است برای مطرح کردن پرسش‌های مخاطبان تدبر در قرآن کریم اعم از تدبرآموزان، مربیان و مدرسان تدبر و سایر علاقه‌مندان به مباحث دینی.
پاسخ‌ها توسط حجت الاسلام علی صبوحی طسوجی ارائه می‌شود.

دسته‌بندی‌ها

677 سؤال

669 پاسخ

207 دیدگاه

2.2k کاربر

...